محکوم کردن رژیم
ایران در مجامع بین المللی به ویژه قطعنامه اخیرمجمع عمومی سازمان ملل متحد مورخه
30/9/1383 که در آن نقض گسترده
حقوق بشر در ایران محکوم
گردید، هرچند اینگونه
محکومیتها چندان تاثیری در سیاست
اقتدارگرایان ندارد و
نقض حقوق
شهروندان کماکان ادامه داشته و ادامه خواهد یافت،اما ماهیت تروریستی و خودکامگی
انحصارطلبان را برملا ساخته و طبل رسوایی آنان را به صدا درمی آورد.
موارد نقض آشکار
حقوق بشر
از
قبیل:خفقان
مطبوعات، استفاده از شکنجه، عدم آزادیهای سیاسی و مدنی،
عدم آزادی عقیده
و بیان،
تفتیش عقاید،
تبعیضات مذهبی و قومی و... کاملا
سازمان یافته و برنامه ریزی شده است و قلع و قمع مخالفین استبداد و محاکمه های صوری
بدون توجه به دفاعیات متهمین به نحو گسترده ای ادامه دارد و همه دست اندرکاران رژیم
از محافظه کاران
گرفته تا اصلاح طلبان درون حاکمیت در آن شریک و دخیل هستند. اگرچه بنابه مصلحت و در راستای حفُُظ
موقعیت، سردمداران رژیم هر از چندگاهی تخلف از موازین حقوق بشر را به گردن این و آن می اندازند و در برابرخشم فروخورده مردم و مطالبات بی شمار نسل جوان، چهره
معصومانه ای به خود می گیرند که در حقیقت به بازی موش و گربه بیشتر شباهت دارد تا به واقعیت، به عنوان مثال درپی بالا
گرفتن موج اعتراضها بر روند دستگیریهای روزمره مخالفین استبداد و ادامه شکنجه در
زندانها، خاتمی رئیس جمهور در نهم اردیبهشت ماه سال 1383 اعتراف کرد که در زندانها، ما
زندانی سیاسی داریم وافرادی نیز به خاطر عقیده و بیان زندانی شده اند.
به دنبال اعتراف
خاتمی، شاهرودی رئیس قوه قضائیه طی مصاحبه مطبوعاتی سخنان خاتمی را دور از حقیقت خواند
و اعلام داشت که ما در
زندانهایمان
زندانی سیاسی نداریم و
هیچ کس به خاطر عقیده و بیان زندانی
نیست. عقیده و بیان در ایران آزاد است
و در دنیا نظیر ندارد؟!
البته میتوان
قبول داشت که ایشان آزاد هستند هر طور دلشان بخواهد حرفها را به هم ببافند و یقینا این حرفها
را از منظر آزادی مطلق و بی قید و حصر عمال خون
آشام رژیم به ویژه دژخیمان سلاخ خانه ها، چشم بسته به هم بافته اند.
شاید بسته شدن
بیش از دویست روزنامه و مجله و زندانی
شدن ده ها خبرنگار را در زندان
اوین(تیرماه سال1382) و
آن هم به خاطر یک عکس و شکنجه شدن ده ها
نفر از ملی- مذهبی ها
را در سلاخ خانه های رژیم، ندیده و نشنیده باشند.
و شاید هم آقای
شاهرودی به خاطرسنگینی عمامه متناسب با سنگینی مسئولیتش اصلا و ابدا اطلاعی
از موضوع زندانیان
نداشته باشد، و الا دروغگویی و
عوام فریبی تا این حد چه مفهومی
میتواند داشته باشد؟!
جای تعجب نیست
چرا که دروغگویی و عوام فریبی حاکمان مستبد ایران سابقه ای به درازای انقلاب
دارد، و از بدو انقلاب تا کنون
بوده و خواهد بود.
چنانکه یزدی
رئیس سابق قوه قضائیه بنابه گزارش روزنامه کیهان شماره 14068 – شنبه 17/9/1369 در
طی سخنانی در مورد گزارش نماینده کمیسیون حقوق بشرگفت:
من به عنوان
مسئول دستگاه قضائی کشور
می گویم که حتی
یک نفر زندانی به اتهام عقیدتی و به جرم
طرز تفکر و عقیده در کشور وجود ندارد!
وی این سخنان را
بی شرمانه در تریبون نمازجمعه
تهران در حالی بر زبان میراند که در زندانهای ایران
جمعی از دگر اندیشان و
مخالفین ولایت فقیه همه روزه شکنجه و اعدام میشدند و چندین تن از روحانیون اهل سنت ایران به اتهام خود ساخته وهابیت و تبلیغ و تشویش اذهان
عمومی (که از برچسبهای از پیش تعیین شده
دادگاه ویژه روحانیت
است)در سلاخ خانه های
رژیم زیر ضربات شلاق های
حقد و کینه دژخیمان
قرارداشتند از قبیل:
مولوی ابراهیم
دامنی به اتهام پاسخگویی به یاوه سرایی های تیجانی موهوم ،مولوی ابراهیم صفی زاده
به اتهام تشکیل شورای هماهنگی و فعالیت بر ضد(عمال خود سر و
مداخله گر)رژیم،
مولوی سیداحمد سید الحسینی و مولوی عبدالوهاب خافی به اتهام تبلیغ علیه
نظام، و...
رفسنجانی در دوران
تصدی ریاست جمهوری در
مراسم سالگرد انقلاب 22/11/1371 اظهار داشتند:
"مردم ایران آزادترین مردم دنیا هستند"!!!
رفسنجانی در
حالی دم از آزادی و عقیده می زد که
همزمان با آن تعداد ده نفر از روحانیون اهل سنت ایران در برابر بت ولایت
سالاران و نپذیرفتن حلقه
زنگ زده غلامی ولی خود کامه فقیه، به اتهام تبلیغ علیه اختناق مذهبی در زندان مرکزی
وکیل آباد مشهد، سلولهای بیست و بیست و یک بند پنج بخش نظامیان دوران طویل المدت حبس و شکنجه را
میگذراندند.
حاکمان ظالم
ایران که اختناق مذهبی و
خود کامگی و ولایت سالاری و تفتیش عقاید را
آزادی عقیده مردم سالاری قلمداد می کنند و بر طبل آزادی می کوبند و مردم ایران را
آزادترین مردم دنیا می نامند، اصولا برای مردم حقی برای تعیین نوع حکومت قائل
نیستند و مردم را همچون
یتیمان بی سرپرستی می انگارند که احتیاج به قیم دارند و معتقدند که ولی
خود کامه و اذنابش قیمان
ملت هستند!
آن آزادی که
سردمداران انقلاب از
همان اوان دوران
سیاه اختناق تا به حال بر طبل آن میکوبند، یک دایره مقرر شده از سوی ولایت
سالارانی است که خطوط فکری و خط و مشی عملی مردم را تعیین میکنند و قیم مآبانه از مردم بی نوا
میخواهند که طوعا و
کرها مطیع و فرمانبردار بی
چون و چرای ولایت
مطلقه فقیه بوده و با التزام عملی
به آن در چارچوب تعیین شده ازسوی حکومتگران حرکت کنند و کاری به کار مسئولین و عمال خودسر نظام نداشته
باشند و هرچه مسئولین
گفتند و هر جنایتی را که
مرتکب شدند مردم وظیفه دارند که
از آنان تعریف و تمجید نمایند و
بگویند: این عین عدالت است چون، صلاح و مصلحت مملکت خویش خسروان دانند.
در این صورت
چنین مردمانی آزاد هستند و مجال نفس کشیدن را دارند و در غیر این صورت اگر کسی دست از پا خطا کند و یا از اختناق و عملکرد عوامل
اطلاعات بنالد و یا کوتاهی ها و نارسائیها را
وانمود سازد و یا بگوید بالای
چشم فلان وابسته حاکمیت ابرو است، حسابش با سلاخ خانه های رژیم است چرا که یا اخلالگر است و یا وهابی ویا
اشرار ویا.......!!!