مبارزه مسلحانه علیه حکومت ولایت فقیه ایران

همه ی مخالفین رژیم ولایت فقیه بر این امر متفق اند که برای برچیدن بساط جور و فساد نظام حاکم بر ایران باید مبارزه کرد و چاره ای جز آن نیست، ولی در نحوه و شیوه ی مبارزه با یکدیگر اختلاف نظر دارند و تا کنون به توافقی نرسیده اند و شاید هم هرگز به توافق نرسند، اما این عدم توافق به این معنی نیست که مبارزین و آزادی خواهان دست از مبارزه بردارند و نظاره گر ستم های بی حد و حصر بر ملت خویش باشند، در محافل سیاسی و خبری مخالفین رژیم در مورد مبارزه ی مسلحانه علیه نظام خودکامه ی ولایت فقیه، نظریات متفاوتی ارائه گردیده است: عده ای با مبارزه ی مسلحانه در ایران در زمان حاضر موافق نیستند و معتقد به مبارزات مدنی و مقاومتهای منفی در راستای سرنگونی نظام اند، آنان می گویند: اتخاذ یک شیوه ی مبارزه ی مسلحانه ما را از مردم جدا می کند، مردم جرأت نمی کنند به ما بپیوندند و به ما کمک کنند؛ چون جامعه ی ما آمادگی پذیرفتن مبارزه ی مسلحانه را ندارد.
ظاهرا این عده حق به جانبند و دلایل آنان در مورد جامعه ی کنونی ایران صدق می کند ولی باید در نظر داشت که این نوع مبارزه کاربرد چندانی برای براندازی نظام خودکامه ی ولایت فقیه نداشته و ندارد و ره به جایی نبرده و نخواهد برد؛ چراکه خفقان و استبداد بگونه ای است که مردم هرگز شهامت آن را بدست نخواهند آورد و نه هم فرصت آن را پیدا خواهند که به خیابانها بریزند و خواستار حقوق پایمال شده ی خویش شوند، بنابر این اگر تنها به مبارزه ی مدنی اکتفا شود، نه تنها ما چیزی بدست نخواهیم آورد بلکه به رژیم مستبد ولایت فقیه فرصت بیشتری داده خواهد شد تا با دسیسه ها و ترفندهای منحصر به فرد خویش، رهبران مبارز ما را یکی پس از دیگری از میان بردارد (همان گونه که از بدو انقلاب تا به حا ل ما شاهد آن بوده ایم) و در نتیجه، جامعه ی ما به مرور زمان توان مبارزه ی مدنی را هم از دست خواهد داد و ضعف و ناتوانی آن به حدی خواهد رسید که هیچ وقت نتواند از خود عکس العملی در برابر این همه ظلم و جنایت انجام دهد و چاره ای جز تن دادن به ذلت و خواری نخواهد داشت که خواسته ی رژیم هم همین است.
عده ای دیگر با مبارزه ی مسلحانه در زمان حاضر موافقند هر چند آن را گزینه ی نخست نمی دانند، ما با مبارزه ی مسلحانه ی هوشمندانه و نه یک مبارزه ی مسلحانه ی کور، موافقیم و معتقدیم مبارزات مدنی و مقاومتهای منفی در برخی از کشورها و حکومتها مفید واقع شده و می شود و به نتیجه ی دلخواه رسیده و می رسد ولی در کشوری مانند ایران که حکومتی بر سر کار است که خودش را نماینده ی امام زمان میداند و تحمل حتی خودیهایی که کاملا سر به فرمان ولی خودکامه ی فقیه نیستند را ندارد و کوچکترین صدایی را با شدید ترین وجهی خفه می کند و اصولا خواسته های مشروع و برحق مردم را ذوب شده درخواسته های ولی فقیه می پندارد، مبارزات مدنی ره به جایی نمی برد جز اینکه بر گستاخی نظام بیفزاید و زندانها و شکنجه گاه های رژیم رونق بیشتری یابد، چنانکه ما روزانه شاهد آن هستیم که عمال خون آشام رژیم به اتهامات واهی و از پیش تعیین شده از قبیل: اراذل، اوباش، وهابی، اشرار، قاچاقچی و غیره جوانان، علما، روشنفکران و حق خواهان را به شلاق می بندند و به زندان می اندازند و به اعدام محکوم می کنند و این روند به شدت وحدت تمام ادامه دارد و هیچ گونه اهمیتی هم به اعتراض ها و محکومیتهای سازمان های حقوق بشر داده نمی شود.
دوم اینکه مبارزات مدنی با چنین وضعی که ما درحال حاضر با آن مواجه هستیم سر انجام آن مبارزه ی مسلحانه برای حفظ هستی خویش است پس چرا ما آن را مردود بدانیم؟ هر چند که آن را گزینه ی نخست نمی دانیم و در حقیقت وادار به دفاع از هویت و حقوق پایمال شده ی خویش شده ایم.
سوم اینکه در مورد اهل سنت این مسئله بیشتر صدق می کند یعنی اینکه اهل سنت از مبارزه ی مدنی و خواست حقوق شهروندی به شکل مسالمت آمیز از بدو انقلاب تا به حال هیچ سودی نبرده است جز اینکه بسیاری از رهبران خویش را ازدست داده و به حاشیه رانده شده است، علاوه از آن، خشونت رژیم علیه اهل سنت جنبه ی اعتقادی نیز دارد و آن اینکه بسیاری از سردمداران نظام که از ولایتی ها و گروهک ضاّله ی حجتیه هستند از جمله فرعون زمان خامنه ای وجرثومه ی فساد احمدی نژاد، بر این باورند که درگیری با اهل سنت و نابودی آنان زمینه ی ظهور را فراهم می سازد که توهین های بی وقفه به مقدسات اهل سنت و پخش نوارها و سی دی های توهین آمیز در مناطق سنی نشین به ویژه بلوچستان در همین راستا صورت می گیرد، بنابر این اهل سنت در مقابل برخوردهای قهر آمیز رژیم چاره ای جز دفاع از کیان و هویت خویش ندارد.
پس برای تغییرسرنوشت خفت بارخودمان و نجات از دست خود کامگان و دژخیمان و برای حفظ هستی و هویت خود ناچاریم به مبارزه ی مسلحانه رو آوریم هر چند به قیمت جان عده ای تمام شود؛ چون چاره ای جز این نداریم،اگر نجنبیم و به خواست رژیم عمل کنیم همه نابود می شویم پس چه بهتر که عده ای برای آزادی ملت خویش از دست نظام استبدادی ولایت فقیه، راه مبارزه ی مسلحانه را توأم با آگاهی و شناخت برگزینیم و برای برچیدن بساط جور و فساد آگاهانه مبارزه کنیم و با اعتقاد بر اینکه اگر کشته شویم شهیدیم، مردانه به پاخیزیم و جان فدا شویم و ملت خویش را نجات دهیم که یقینا سر انجام از آن پرهیزگاران و حق خواهان است.