جمعه

جنون خود شیفتگی و حمایت جنایت کاران از جانیان


حاکمان مستبد و خودخواهی که حریصانه بر اریکه قدرت لمیده اند و به آرای مردم اهمیتی نمی دهند، به جنون خودشیفتگی گرفتارند و اینان نه تنها تحت هیچ شرایطی حاضر به کناره گیری از قدرت نیستند بلکه برای جلوگیری از سقوط به قتل عام مردم بی گناه هم می پردازند همانگونه که ما امروزه در سوریه شاهد آن هستیم و با وجود این همه جنایت و خیانت آشکار که با پشتیبانی رژیم جنایت پیشه ولایت فقیه صورت می گیرد، این خائنان با کمال وقاحت خویشتن را محبوب و خیرخواه ملت می پندارند. سرانجام این قبیل انسانهاهم واضح و روشن است و این ملت داغدیده و رنج کشیده است که در نهایت پیروز میدان می گردد و خودکامگان را به خاک مذلت می نشاند.
رهبر خودکامه رژیم ولایت فقیه نیز یکی از این قبیل حاکمان مستبد و خودخواهی است که به مرض جنون خودشیفتگی و خودمحوری گرفتار است، او علاوه بر این مرض، مقام خدایی و الوهیت هم برای خویش قایل است و با این تصور که قیم مردم و نماینده امام زمان است بر این باور است که به جای همه انسان ها می تواند و باید هم او تصمیم بگیرد و لازم است که همه خواسته هایش بدون چون و چرا اجرا گردد و از این رو تاب و تحمل هیچ نوع نظر مخالفی را ندارد و هر حرکت و صدایی را علیه خود می پندارد و هر صدای مخالفی را به سرسپردگی به بیگانگان متهم می نماید.
از طرفی هم کاسه لیسان و چماقدارانش که به دروغگویی و مردم فریبی عادت کرده اند و همواره از کاسه لیسی و قتل و غارت به نان و نامی رسیده اند، از رهبر به عنوان فرشته نجات یاد می کنند و مردمان بی نوا و ساده اندیش را با انواع و اقسام ترفندهای شیطانی و روایات خود ساخته و سراپا جعلی و نسبت داده شده به ائمه، وادار به پرستیدن و دست بوسی و توصیف و تمجید شخصیت او می نمایند.
این بتی که ولایت سالاران برای توجیه انحصار قدرت و برآورده شدن خواسته های شیطانیشان از خامنه ای ساخته اند، هزینه سنگین جانی و مالی برای ملت ایران در پی داشته و بی نوایان که خودکامگان خودشان را حامی آنان پنداشته اند، تاوان آن را پرداخته اند، اما مسلما در طول تاریخ بتها پس از مدتی به خاک افتاده اند و یقینا این بت نیز با دستان پر توان ملت مبارز ایران به خاک خواهد افتاد.

ما ه ربیع، ماه تحول و انقلاب

ربیع الاول، یادآورخاطره هاست، از تولد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم گرفته تا هجرت و رحلت آنحضرت، ماه جان فشانی ها و ازخود گذشتگیها ست، ماهی است که اساس و شالوده حکومت اسلامی در آن ریخته شد و وحدت انصار و مهاجرین رضی الله عنهم و خدمات شایسته این دو بازوی اسلام را در خود داشت و با رحلت آنحضرت صلی الله علیه وسلم، این وحدت ناگسستنی مجددا در سقیفه به نمایش گذاشته شد و آمال شوم منافقین کوردل و دشمنان اسلام را نقش برآب کرد، دراین ماه پیغمبر رحمت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم چشم به جهان گشود و همچون خورشید تابناک دنیا را منورساخت، تولد آنحضرت سرآغاز پیروزی حق بر باطل بود و تحول و دگرگونی و انقلاب را درپی داشت، این تحول در طول دوران حیات پر بار پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم درعرصه های دینی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی در جزیرة العرب و در سایر مناطق جهان تحقق یافت و بدنبال آن ملاک و محور سنجش شخصیت افراد هم تغییرکرد.
 در جوامع قدیم محور سنجش شخصیت افراد تعداد شتران، گاوها، اسب ها، قاطرها، گوسفندها،  مقدار درهم و دینار، تعداد غلامان و کنیزان، خانه و املاک و وسایل تجملی و..،  بود گرچه همین ملاک شخصیت در حال حاضر هم وجود دارد البته بگونه ای دیگر یعنی هرکس مال و مقام و ثروتی بیشتر، وسیله ای گرانتر، ساختمانی مجلل تر و قدرت بیشترداشته باشد نزد عامه مردم با شخصیت تر و گرامی تر می باشد، در جاهلیت قبل از اسلام برآورد شخصیت افراد با تعداد غلام و کنیز و قاطر و شتر و گوسفند بود و درجاهلیت بعد از اسلام، زر و زور ملاک شخصیت افراد شمرده می شود.
و ازآنجایی که در زمان بعثت پیغمبر صلی الله علیه وسلم ملاک و معیارشخصیت ثروت و قدرت و غلام و کنیز و جاذبه های مادی بود قریش با تعجب اظهار میداشت: چرا محمد یتیم و از نظر مادی فقیر و تهی دست و بدون پشتیبان، به نبوت برگزیده شده و یکی از شخصیتهای مهم و معروف دو قریه یعنی مکه و طائف برای این کار انتخاب نشده اند، بنابه دیدگاه آنان این یک امر ناشدنی و غیر منتظره ای بود که یتیمی برای رسالت و رهبریت جامعه برگزیده شود؛ چراکه ثروت و قدرت حرف اول و آخر را می زد و در امور دینی هم این قدرت مندان بودند که سعی میکردند رهبریت مردم را برعهده گیرند و برای آنان خط و مشی تعیین کنند، انسان های غیر قدرت مند هرچند هم که از شرف و نسب والایی برخوردار می بودند نمی توانستند به آسانی مردم را به سوی خود جذب کنند و نقشی در اصلاح جامعه داشته باشند چون عموما حق و ناحق مطرح نبود بلکه شالوده و اساس روابط: خون، نسب، قبیله، قوم و عشیره بود و هرفردی خود را ملزم به دفاع و حمایت از قبیله و عشیره خود میدانست، افراد عشیره کاری به این نداشتند که حق چیست و باطل چه، انصاف چیست و ظلم چه؟ راستی و صداقت و دیانت و شرافت و حمیت محدود در عشیره و قوم بود و در آن خلاصه میشد تنها و تنها منافع عشیره و قوم مطرح بود و بس و برای رسیدن به آن از هیچ کاری فروگذار نبودند و افراد قبیله حاضر نمی شدند در برابر فردی دیگر که از نسب و خون آنان نبود سر فرو آورند و سخنان اورا بپذیرند.
با بعثت پیغمبراکرم صلی الله علیه وسلم ارزشها و معیارها و رفتارها و روابط اجتماعی تغییر یافت و امتیازاتی که بر مبنای خون، نسب، ملیت، نژاد، عشیره، رنگ، زبان، ثروت و فقربود کنار گذاشته شد و کسانی که قبل از بعثت به غارتگری و خودستایی و لجاجت خوی و عادت کرده بودند و همه چیز را برای خود می خواستند وقتی که به پیغمبرایمان آوردند از جان و دل ایمان آوردند و همه هستیشان را سخاوتمندانه و از روی عشق و علاقه فدای اسلام کردند و خودشان را  ازغل و زنجیرهای دست و پاگیر رسوبات جاهلی و جاذبه های پست مادی رها کردند و ارزشها و معیارهای حاکم در جامعه جاهلی را ترک کردند و برهمه ی آنها پشت پا زدند و تقسیم بندیهای اجتماعی را کنار گذاشتند و تنهاعامل اتصال و پیوند میان آنان" رابطه عقیده و ایمان" گردید و این عقیده و ایمان بود که آنان را با همدیگر پیوند میداد نه چیزی دیگر.
ایمان وقتی که در قلب کسی راسخ و استوار میگردید او را متحول می ساخت و آن شخص بلافاصله به تزکیه نفس می پرداخت و از ارزشهای پوچ جاهلی دست برمی داشت و خویشتن را مزین به زیور تقوا و عدالت و اخلاص و وقف جان فشانی در راه تحقق اهداف قرآن واسلام می کرد. یاران رسول اکرم صلی الله علیه وسلم همگی اینگونه بودند همه ی آنان ایثارگر و فداکار و پروانه گان شمع وجود مبارک آنحضرت بودند، فرمانبرداری و اطاعتشان از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم و مواسات و دلسوزی آنان نسبت به همدیگر و ثبات و پایداری و فداکاریشان در راه آرمان، وصف ناپذیر بود آنان در مقابل مصایب و مشکلات چون کوه ایستادگی نمودند و بامال و جان از پیامبر و مکتب اسلام دفاع کردند، خداوند به وسیله ایشان اسلام را عزت و شوکت بخشید و فتنه ها و دسیسه ها، شکنجه و عذاب و جاذبه های دروغین و پست مادی نتوانست کمترین خللی در ایمان و اراده پولادین آنان به وجود آورد، با فداکاری ایشان اسلام تثبیت و پایدار گردید و دراندک زمانی انتشار و توسعه یافت و این وفا و پایداری آنان در راه اسلام بود که خداوند بر حقانیت ایمانشان در قرآن کریم گواهی داد و ایشان را اسوه و الگو برای سایر مؤمنان قرارداد.
اما مردمانی که از کنار معجزات روشن پیغمبر بی تفاوت گذشتند و به آنحضرت ایمان نیاوردند و نخواستند که از ارزشهای پوچ جاهلی دست بردارند از قبیل ابولهب و ابوجهل و سایراسلام ستیزان، در برابر مقاومت و از خود گذشتگی یاران پیامبر به زانو درآمدند و روز به روز ضعیف و ضعیفتر شدند و در دنیا و آخرت خوار و زبون گشتند و سرانجام با حسرت و ناکامی به هلاکت رسیدند.
البته با هلاکت ابوجهل و هم فکرانش، دشمنان اسلام به کلی از میان نرفتند بلکه بنابه مصلحت شکل و رنگ عوض کردند و در قالب منافقین و بعد در قالب سبائیها و روافض و بنام اسلام در پی انتقام از دلیر مردان اسلام و تربیت یافتگان مکتب پیامبر برآمدند و به فتنه افکنی و هتاکی و سب و لعن و ترویج رفض و الحاد و اختلاف رو آوردند.
با توجه به واقعیت هایی که ماشاهد آن هستیم در حال حاضر رژیم مستبد ولایت فقیه پرچمدار این هتاکی ها و حرمت شکنی ها و فتنه افکنی ها است که خود بی باوری و بی ایمانی سردمداران این رژیم خودکامه را می رساند، اینان نیز همچون ابن ابی با نفاق پیشگی و ظاهرسازی و دروغگویی درپی فریب مردم بر آمده اند ولی از این دروغگویی ها و هتاکی های خود جز رسوایی و ناکامی سودی نبرده و نخواهند برد و همانند ابوجهل به خاک مذلت خواهند افتاد و ابولهب وار با کوله باری از نفرت و ذلت در زباله دانی چال خواهند گردید و جهان اسلام از دسیسه بازیها و فتنه افکنی های آنها آسوده خواهد گشت.