اهل سنت ایران و استبداد ولایت فقیه


انقلاب ایران در بهمن ماه1357 انعکاس بسیار گسترده ای در سطح جهان داشت. شعارها و مرگ گوئیها و وعده های توخالی و فریبنده، ستم دیدگان را به امید آزادی و رسیدن به حقوق از دست رفته شان، به خیابانها کشاند.
و شعارهای فریبنده ای همچون شعار آزاد سازی قدس و نیز شعار استقلال، آزادی در همه جا طنین افکند و رهبران جهان اسلام خوشبینانه از آن استقبال کردند، ولی دیری نپایید که کینه ها و عداوتهای نهفته در سینه های بیمارگونه رهبران انقلاب فاش و عقده های چندین ساله آنان نسبت به جهان اسلام و اماکن مقدسه مسلمین برملا گشت و به موازات آن مسیر آزاد سازی قدس از کربلا و نجف و پس از مدتی از راه مکه و مدینه، تعیین گردید.
سردمداران انقلاب با شعارهای تو خالی و عاری از حقیقت و در راستای تحقق آرزوهای استبداد و خود کامگی خویش، توده ها را بسیج کردند و برای رسیدن به اهداف شومشان بر ادامه جنگ تحمیلی و بی حاصل ایران و عراق پافشاری و به آرمانهای ملت و انقلاب خیانت کردند.
گروههای سازمان یافته ای همچون مجاهدین خلق، فدائیان خلق وتوده ای ها را یکی پس از دیگری با حیله و ترفند از میان برداشتند تا پایه های لرزان حکومت استبدادی خویش را مستحکم سازند، به همسنگران و همرزمان قدیمیشان همچون آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری و... پشت کردند.
طالقانی را مسموم و منتظری را خانه نشین نمودند وعلامه احمد مفتی زاده از رهبران کرد اهل سنت را راهی سیاه چالهای مخوف کردند و بدین طریق همه قول و قرارهایی که در مورد اعطای حقوق اهل سنت از جمله اجازه بنای مسجدی که در تهران داده بودند را زیرپا گذاشتند و از مرز شرافت و انسانیت و صداقت گذشتند و بر سکوی شرارت و خیانت تکیه زدند.
آن کسانی که خار مسیر شرارت بار و سد انحصارطلبی و خود کامگیشان بودندبا نیرنگ از سر راه برداشته شدند.حتی به سید احمد خمینی خانه نشین نیز رحم نکردند و او را مسموم ساختند.
تارهای عنکبوتی ولایت فقیه را بر گرد ملت تنیدند و در بیدادگاه های خویش تازیانه جور و ستم را بر مردم بی نوا نواختند.
بسیاری از آزادی خواهان و دانشوران را اعدام و جمع کثیری از زندانیان بی گناه را در سیاه چالهای قرون وسطایی خویش به قتل رساندند.
به بهانه های واهی، همچون عدم التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه،دانشجویان و قشرتحصیل کرده و بویژه اقلیتهای اهل سنت را از استخدام در ادارات دولتی و حقوق مسلم اجتماعی و سیاسی محروم کردند و قشر بی سواد و خود رای و خود سر را بر سر ملت حاکم ساختند.
مستبدان رژیم در تریبونها و در محافل و مجالس، خشونت و ترور را در اذهان قشر کج اندیش تزریق کردند و به دنبال آن نوچه ها و عمال تروریستی آنان موجی از خشونت و ارعاب و ترور را در داخل و خارج از کشور به راه انداختند، که قتلهای زنجیره ای در تهران، مشهد و... و شهادت بیش از ده هزار نفر از روحانیون سر شناس اهل سنت ایران، نمونه کوچکی از جنایات بیشمار رژیم است.
ولایت سالاران ایران که در بدو انقلاب با قیل و قال مدعی گسلاندن زنجیرهای ظلم و ستم و رهانیدن انسانها از اسارت و سلطه استکبار بودند با گذشته نازیبا و عملکرد سفاکانه خویش نشان دادند که خود مردم را به سوی ظلمت و بردگی و استبداد رهنمون اند و در آفرینش و ایجاد فتنه و آشوب رهبرند و بنام اسلام و دین هر جنایت و هر خیانت و ظلم و غارتی را مرتکب شدند.
ارتشاء، فساد اداری، سوء مدیریت، جور، اختناق، ارعاب، ترور، بازداشتهای غیر موجه، شکنجه، زندان، اعدام، تفتیش عقاید، تضییع حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی، تخریب اماکن مقدسه و توهین به مقدسات اهل سنت، بیکاری،گرانی، تورم، به تاراج رفتن بیت المال، حیف و میل ثروت ملی کشور و... و...و... محصول چندین ساله انقلاب سیاه ولایت فقیه است.
مردم به ویژه اهل سنت ایران با تمام فشارهایی که از ناحیه عمال رژیم مستبد ولایت فقیه دیده و تحمل کرده اند تا هنوز نمرده و بلکه حساستر و هوشیارتر شده اند و با وحدت و یکپارچگی در پی احقاق حقوق پایمال شده چندین ساله خود برآیند و بیش از این به زورگویان و قیم مآبانی که بدترین جفاها را بر توده های مظلوم روا داشته اند اجازه ندهند که با سرنوشتشان بازی کنند وخواسته هایشان را به بازی بگیرند.
هرچند جو حاکم بر کشور یک جو خفقان آور و پلیسی به تمام معنی است و عرصه را بر حق خواهان تنگ و تنگتر کرده و حق تنفس آزاد را از همگان سلب کرده است، ولی این جو  زجرآور باید با دستهای گره کرده مردم شکسته شود و خروش آزادی خواهی و فریاد استبداد ستیزی کاخ های بی بنیاد ولایت سالاران را به لرزه در آورد و رژیم پوشالی و ستمگر آنان را در هم نوردد که این کار به یاری خداوند و همدلی همه اقشار مردم شدنی است و بزودی زود مرگ بر جهان ستمگران خواهد گذشت و نهال آزادی به بار خواهد نشست.
میگویند: پیش ازخروج تاتارها مردم از ظلم فئودالها، خوانین وشاهان خود کامه، آنقدر به جان رسیده بودند که این طور دعا میکردند:
ای خدای زمین وسیاره پادشاهی فرست، خونخواره
عدد مردمان زیاد کند هر یکی را کند دو صد پاره
بالاخره دعای مردم مقبول گشت وتاتارها خروج کردند و هرکس وهمه چیز را درهم نوردیدند "کشتند و بردند و سوختند" تاتارها تاختند و به دار آویختند و همگان باختند.
اکنون اهل سنت ایران دراین فکرند که چگونه دعا کنند و از دست چه کسی رهایی خود را بخواهند؟
ازدست عمال اطلاعات و بازداشتهای بی رویه و یا از دست نمایندگان ولی خودکامه فقیه و قیم مآبی آنان، از دست دخالتهای بی جای دفتر ولی خود کامه فقیه در عزل و نصب ائمه جمعه و جماعات و سیطره بر مراکز دینی و حوزوی اهل سنت و یا از دست رسانه های گروهی و شیخهای رذل رژیم که افسار گسیخته به مقدسات اهل سنت توهین میکنند و بی شرمانه دم از وحدت و تساوی حقوق میزنند.
از دست چه کسانی؟ از دست همه و همه کس، از ولی خودکامه فقیه گرفته تا دژخیمان سیه چالها، از بیدادگاه های رژیم گرفته تا هیئتهای نظارتگر آن، از شورای نگهبان گرفته تا مجمع تشخیص مصلحت نظام، از محافظه کاران گرفته تا به اصطلاح، اصلاح طلبان. از راس هرم گرفته تا قاعده آن!!! از دست همه و همه کس، در واقع همه ایشان سر و ته یک کرباسند و خونخوارتر از تاتارها هستند، اگر مغولها بنام "یاسا" مردم را قتل عام میکردند، اینان بنام"ولایت مطلقه فقیه و التزام عملی به آن" خون مردم را میمکند و بر گرده مردم حکمروایی میکنند.
ولایت سالاران از قطره های خون بی گناهان برای خود سفره های رنگین ساخته و با زر و زور و تزویر ملت را به زنجیر کشیده اند و با زندگی مردم معامله کرده و میکنند. هر چند که دیگر رضای ایشان رنگ باخته و ماسک از چهره های کریه شان برداشته شده است و نسل انقلاب علیه بیدادهایشان به پا خواسته است.